Rita kozoki D.D.L

ساخت وبلاگ
عشق یعنی چی؟؟؟ کالن داشت توی باغ برای خودش قدم میزد که یهو یه نفر از پشت دستهاش رو گرفت یقه اش رو یکم کشید پایین و محکم گازش میگیره.  کالن:آآآآآآآخ!سوبارو دردم گرفت.آرومتر! سوبارو:خونت برای آروم خوردنش خیلی شیرینه! بازم گازش گرفت.کالن از درد صداش در نمیومد چند دقیقه بعدشم بیهوش شدو افتاد رو دست سوبارو.  سوبارو:فکر کنم خیلی ازش خون خوردم. بعدم کالن رو بغل کردوبردش به اتاق وخوابوند یه چی Rita kozoki D.D.L...ادامه مطلب
ما را در سایت Rita kozoki D.D.L دنبال می کنید

برچسب : داستان,عاشقان,شیطانی,نوشته,خودمقسمت,هفتم, نویسنده : torastormo بازدید : 62 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1396 ساعت: 2:20

عشق یعنی چی؟؟؟ کالن داشت توی باغ برای خودش قدم میزد که یهو یه نفر از پشت دستهاش رو گرفت یقه اش رو یکم کشید پایین و محکم گازش میگیره.  کالن:آآآآآآآخ!سوبارو دردم گرفت.آرومتر! سوبارو:خونت برای آروم خوردنش خیلی شیرینه! بازم گازش گرفت.کالن از درد صداش در نمیومد چند دقیقه بعدشم بیهوش شدو افتاد رو دست سوبارو.  سوبارو:فکر کنم خیلی ازش خون خوردم. بعدم کالن رو بغل کردوبردش به اتاق وخوابوند یه چیزی تو دست را Rita kozoki D.D.L...ادامه مطلب
ما را در سایت Rita kozoki D.D.L دنبال می کنید

برچسب : داستان,عاشقان,شیطانی,نوشته,خودمقسمت,هفتم, نویسنده : torastormo بازدید : 34 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 19:02

ریتا از پشت صحنه:سیسی!آماده باش.5...4...3...2...1...برو.  سیسی:کنیچیوا میناسان.من اولین مصاحبه رو با شو ساکاماکی یا همون شو سان خودمون انجام میدم. خب شو سان...میشه به ما بگی مادرت کی بود؟ شو:نیس خودت نمیدونی؟! سیسی:عزیز جان!من میدونم.شاید مردم ندونن!اهه! شو:اسم مادر من بیاتریکسه،همسر دوم پادشاه خون آشام ها. سیسی یواشکی بهش گفت:آها!حالا شدی یه جنتلمن واقعی!و بعدم میگه:خب شو سان چرا انقدر از ریجی بدت میاد؟ شو:چون ریجی از من بدش میاد.من ازش بدم نمیاد.حالا میشه من یه سوال بپرسم؟ سیسی:اینجا من سوال میپرسم ولی چون پسر خوبی هستی بپرس.  شو:رنگ موهات وچشات از اول این رنگی بو Rita kozoki D.D.L...ادامه مطلب
ما را در سایت Rita kozoki D.D.L دنبال می کنید

برچسب : مصاحبه با شورای شهر,مصاحبه با شورانگیز طباطبایی,مصاحبه با شوبرت اواکیان,مصاحبه با شورا,مصاحبه با شورای اسلامی,مصاحبه با شورای شهر تهران,مصاحبه شوک با حصین,مصاحبه شوک با حصین ابلیس,مصاحبه با مرده شور,مصاحبه با مرده شورها, نویسنده : torastormo بازدید : 101 تاريخ : چهارشنبه 21 مهر 1395 ساعت: 17:48

وقتی بچه ها از مدرسه برگشتن دیدن یه دختر دیگه دم در ایستاده.همه به دختر خیره شدن.  دختر بعد چند لحظه گفت:گومن.فکر کنم اشتباه اومدم.  ریجی:منظورت چیه تو انسان نیستی نه؟ دختر:ام.چیزه. گومن. داشت میرفت سمت در که یهو آیاتو جلوش ظاهر شد وگفت:حالا حالاها تشریف داشتی! دختر:هه!میبینم که فامیلیم! ریتا:یعنی می خوای بگی خون آشامی؟ دختر:اول بگین درس اومدم یا نه؟ آزوسا:دنبال...کجایی؟ دختر:دنبال یه عمارت که مال ساکاماکیاس.  لایتو:این داف خوشگله دنبال اینجا بوده اسمت چیه ومعرفی نمیکنی؟ دختر:ای وای!ببخشید یادم رفت من ساکاماکی کورنلیا هستم.  همه با هم:ناااااااااااااااا Rita kozoki D.D.L...ادامه مطلب
ما را در سایت Rita kozoki D.D.L دنبال می کنید

برچسب : داستان عاشقان شیطانی,داستان عاشقان شیطانی نماشا,داستان عاشقان شیطانی فصل دوم,داستان عاشقانه شیطانی,داستان انیمه عاشقان شیطانی,داستان کارتون عاشقان شیطانی,داستان انیمه ی عاشقان شیطانی,خلاصه داستان انیمه عاشقان شیطانی, نویسنده : torastormo بازدید : 53 تاريخ : شنبه 17 مهر 1395 ساعت: 2:06

کالن اون چاقو رو کنار چاقوی آینه‌ای خودش گذاشت.  سی سی:سلام خانم عاشق! نویسنده:جونم؟!سی سی اینو از کجا آوردی؟ سی سی:قیافه اش اینو میگه.  کالن:خفه سیسی.  سیسی:چی گفتی؟! نویسنده:آقااااااا!شماها باید برید مدرسه هاااا!بجنبید تا ریتا نیومده.  سیسی:باشه به بزرگی خودم میبخشمت تکرار نشه.  (جواب کالن رو سانسور کردم تا دعوا نشه) سیسی:مام اومدیم.  یوفی:چه عجب! بعد از مدرسه  کو:شرلی سان یه دقیقه بیا.  شرلی:میخوای خونمو بخوری!؟ کو:نه میخوام باهات قدم بزنم.  شرلی:ب باشه.  اونا:شروع کردن به راه رفتن توی حیاط.  یهو کو به آسمون خیره شد و گریه‌اش گرفت.  شرلی:اه!کو کون چرا گ Rita kozoki D.D.L...ادامه مطلب
ما را در سایت Rita kozoki D.D.L دنبال می کنید

برچسب : داستان عاشقان شیطانی,داستان عاشقان شیطانی فصل دوم,داستان عاشقان شیطانی قسمت اول,داستان عاشقان شیطانی نماشا,داستان عاشقانه شیطانی,داستان انیمه عاشقان شیطانی,داستان کارتون عاشقان شیطانی,داستان انیمه ی عاشقان شیطانی,خلاصه داستان انیمه عاشقان شیطانی, نویسنده : torastormo بازدید : 57 تاريخ : جمعه 2 مهر 1395 ساعت: 15:41

  .Kallen put the silver knife beside her own Mirror knife .C.C:hi there lover girl ?Writer:soul!where did you get that C.C !C.C:her face said it all .Kallen:shut up C.C ?C.C:what did you say .Writer:hey guy's you have to school before Rita comes .C.C:I'll excuse you on my being the bigger one (Kallen's answer has been censored). .C.C:we've come !Euphy:what a surprise After school .Kou:Shirley I want you to come with me ?Shirley:Kou are you gonna eat my blood .Kou:nope I want to have a walk with you .Shirley:o okay then .In the garden suddenly Kou started crying when looking at sky ?Shirley:oh!Kou are you okay .I remembered my past said kou .After a romantic talk Shirley said:Kou I wish if you do not think of the past cause tomorrow will come and tomorrow's good happenings can erase hardships of the past. Kou:thanks. Shirley:anytime.and goes.o   Rita kozoki D.D.L...ادامه مطلب
ما را در سایت Rita kozoki D.D.L دنبال می کنید

برچسب : داستان عاشقان شیطانی,داستان عاشقان شیطانی فصل دوم,داستان عاشقان شیطانی قسمت اول,داستان عاشقان شیطانی نماشا,داستان عاشقانه شیطانی,داستان انیمه عاشقان شیطانی,داستان کارتون عاشقان شیطانی,داستان انیمه ی عاشقان شیطانی,خلاصه داستان انیمه عاشقان شیطانی, نویسنده : torastormo بازدید : 31 تاريخ : جمعه 2 مهر 1395 ساعت: 15:41

(این قسمت با گذشته خانواده کوزوکی آشناتون میکنم) کالن روی پشت بوم نشسته و فکر میکنه:مادر...مادر تو زود رفتی...ما بهت نیاز داریم. یهو صدای افتادن یه چیزی توجهشو جمع میکنه. کالن:کی اونجاس؟به به میلی خانم فکر نمی‌کردم فضول باشی! میلی:گو گومن!من منظوری نداشتم! کالن:(قیافهشوترسناک میکنه)دفعه بعد که خواستی بیای رو پشت دوباره فکر کن چون من هر دفعه با آدما خوب رفتار نمیکنم!حالا اگه جونتو دوس داری راتو بکش برو! میلی فوری بدو بدو میره پیش شرلی شرلی:اه!تو کی بیدار شدی؟ میلی:زیاد نیس!واو!چرا کالن چان انقدر خشنه؟اون که ی شاهزاده‌ی خوشبخته.  ریتا:درست نیس.  شرلی:شما کی Rita kozoki D.D.L...ادامه مطلب
ما را در سایت Rita kozoki D.D.L دنبال می کنید

برچسب : داستان عاشقان شیطانی,داستان عاشقان شیطانی فصل دوم,داستان عاشقان شیطانی قسمت اول,داستان عاشقان شیطانی نماشا,داستان عاشقانه شیطانی,داستان انیمه عاشقان شیطانی,داستان کارتون عاشقان شیطانی,داستان انیمه ی عاشقان شیطانی,خلاصه داستان انیمه عاشقان شیطانی, نویسنده : torastormo بازدید : 55 تاريخ : شنبه 27 شهريور 1395 ساعت: 16:43

میلی از دیشب تا الان بیهوش بود،شرلی با یه قیافه نگران کنارش رو تخت نشسته بود.  ریتا:بد بختو بهکشتن دادی حالا نگرانشی!؟ شرلی:ای بابا!اینم خودشو لوس کرده دو تا چاقوعه دیگه! ریتا:اولا ایشون یه انسانه دوما چاقوعه اسباب بازی که نیس!اهه! شرلی:خب چکار کنم حوصلم سر رفته بود شمام که یکی از یکی حوصله سربر تر! ریتا:یکم کتاب بخون برات خوبه! شرلی:باشه بابا!غلط کردم خوبه!؟من میرم بیدار شد صدام کن.  ریتا:داشتی تشریف میبردی! شرلی میرهای بیرون و برا خودش قدم میزنه.توی حیاط یویی رو میبینه.  شرلی:آه!یویی سان تو اینجا چکار میکنی؟ یویی:شرلی سان؟هیچی دارم به خاطراتم با این پسر Rita kozoki D.D.L...ادامه مطلب
ما را در سایت Rita kozoki D.D.L دنبال می کنید

برچسب : داستان عاشقان شیطانی,داستان عاشقان شیطانی فصل دوم,داستان عاشقان شیطانی قسمت اول,داستان عاشقان شیطانی نماشا,داستان عاشقانه شیطانی,داستان انیمه عاشقان شیطانی,داستان کارتون عاشقان شیطانی,داستان انیمه ی عاشقان شیطانی,خلاصه داستان انیمه عاشقان شیطانی, نویسنده : torastormo بازدید : 100 تاريخ : پنجشنبه 25 شهريور 1395 ساعت: 11:58

فردای اون روز وقتی میلی از خواب بیدار میشه ساعت ۸ شب بود. شرلی:چطوری خرس قطبی؟ میلی:ااااااااااااه!!اذیتم نکن!دیشب کلی اون پسره ازم خون خورد. شرلی:پسره!؟اینجا اکثرا پسرن باهوش! میلی:همون منحرفه!که یسره میگه بیچ چان!بیچ چان!آخه من کجام هرزه هست؟ شرلی:خخخخخ!خیله خب پاشو بریم پایین امروز میخوام با پسرا بازی کنیم! میلی:خدا خودش رحم کنه!! شرلی و میلی تو راهرو لایتو رو دیدن.  لایتو:چطوری بیچ چان؟ شرلی:جرات داری دوباره بگو! لایتو: بیچ... شرلی ۸ تا چاقو پشت خودش در آورد ولایتو خفه شد.  شرلی و میلی:هاهاهاهاهاهاها! شرلی:من ۴ تا داوطلب میخوام.  یویی آیاتو کوو لایتو شدن Rita kozoki D.D.L...ادامه مطلب
ما را در سایت Rita kozoki D.D.L دنبال می کنید

برچسب : داستان عاشقان شیطانی,داستان عاشقان شیطانی فصل دوم,داستان عاشقان شیطانی قسمت اول,داستان عاشقان شیطانی نماشا,داستان عاشقانه شیطانی,داستان انیمه عاشقان شیطانی,داستان کارتون عاشقان شیطانی,داستان انیمه ی عاشقان شیطانی,خلاصه داستان انیمه عاشقان شیطانی, نویسنده : torastormo بازدید : 47 تاريخ : چهارشنبه 24 شهريور 1395 ساعت: 20:15

نام:سی سی کوزوکی لقب:زمرد سبز-ساحره(ریتا گاهی اوقات بهش میگه) نژاد:انسان دارای گیاس(تمام گیاس ها،نیروی بادوپرواز) سن:۱۷ وضعیت:زنده خصوصیات:تنبل-باهوش-عاشق چرت زدن-زیبا-جذاب -کمی مهربان-آروم-یک جنگجوی ماهر-نترس-بیخیال-عاشق مادرش و خواهراش رنگ چشم:عسلی رنگ مو:سبز تیپ:یکم بهمریخته تر از ریتا نمره اخلاقی:۱۹ نمره درسی:بین۱۷و۲۰ نسبت ها: کوزوکی زنجیرو:پدر کوزوکی ماریانو:مادر کوزوکی ریتا: خواهر تنی کوزوکی کالن: خواهر تنی کوزوکی یوفیمیا: خواهر تنی برادرای ساکاماکی:همخونه و دوست کوموری یویی:دوست برادرای موکامی:دوست Rita kozoki D.D.L...ادامه مطلب
ما را در سایت Rita kozoki D.D.L دنبال می کنید

برچسب : بیوگرافی سی سی کچ,بیوگرافی سی سی,بیوگرافی ای سی دی سی,بیوگرافی سیاوش اردلان,بیوگرافی کشنده سی اند سی, نویسنده : torastormo بازدید : 87 تاريخ : دوشنبه 22 شهريور 1395 ساعت: 7:54